گزارش کارآزمایشگاه و مطالب مختلف

جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

مردم چه می گویند؟؟؟؟؟؟

ارزش یکبار خواندن را دارد!!!!!!!!!!!
 
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
 
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

 

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

 

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...

 

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
 
 
... مُردَم



برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

 

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت:مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.
 
حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

 

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم،
 
لحظه ای نگران من نیستند

 

 
و چه نيكو فرموده قرآن كريم:

«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

 

و از[حرف] مردم مي‌ترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است اينكه از مخالفت امر او بترسى‏


:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جمهوری اسلامی ایران، اسلام، داستان، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

نخند،به کسی که ......

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
…به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی

….نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارو می زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده

نخند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: جملات حکیمانه، بدون شرح، جمهوری اسلامی ایران، داستان، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

اوج غیرت...؟؟؟؟

 شیخ بهاء الدین عاملی در یکی از کتاب های خود می نویسد : روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمی دهد . قاضی شوهر را احضار کرد و او طلب خود را انکار نمود یا فراموش کرده بود . قاضی از زن پرسید : آیا بر گفته ی خود شاهدی داری ؟ زن گفت : آری ، آن دو مرد شاهدند .

قاضی از گواهان پرسید : گواهی دهید زنی که مقابل شماست پانصد مثقال ار شوهرش که این مرد است طلب دارد و او نپرداخته است .گواهان گفتند : سزاست این زن نقاب مقابل صورت خود را عقب بزند تا ما لحظه ای وی را درست بشناسیم که او همان زن است ، تا آنگاه گواهی دهیم

چون این زن سخن را شنید بر خود لرزید و شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید ؟ برای پانصد مثقال طلا ، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد ؟! هرگز! من پانصد مثقال خواهم داد و رضایت نمی دهم که چهره ی همسرم در حضور دو مرد بیگانه نمایان شود . چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهر بخشید
چه خوب بود آن مرد باغیرت ، امروز جامعه ی ما را هم می دید که برخی .........



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، بدون شرح، جمهوری اسلامی ایران، داستان، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

علت آفرینش مگس

غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد،

اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست

و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت،

پادشاه از غلامش پرسید:«اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»

 غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها

 زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»

                                                            جوامع الحکایات



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جمهوری اسلامی ایران، داستان، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

حسودی و احترام

به کسانی که به شما حسودی می کنند
 
احترام بگذارید...
 
زیرا اینها کسانی هستند
 
که از صمیم قلب معتقدند
 
شما بهتر از آنانید!


:: موضوعات مرتبط: جملات حکیمانه، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

شاه کلید

 

جواني نزد شيخ حسنعلي نخودكي آمد و گفت :

سه قفل در زندگي ام وجود داردو سه كليد از شما ميخواهم؛

قفل اول اين است كه دوست دارم ازدواج سالم داشته باشم؛

قفل دوم؛دوست دارم كارم پر بركت باشد؛

قفل سوم هم دوست دارم عاقبت به خير بشوم.

شيخ نخودكي فرمود : براي قفل اول نماز را اول وقت بخوان.

براي قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

و براي قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض كرد سه قفل با يك كليد!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟

شيخ نخودكي فرمود : نماز اول وقت شاه كليد است...



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جمهوری اسلامی ایران، داستان، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

حجاب و عفت

چادر و مقنعه ای که قامت کوچک .

 چهره ی نجیب دخترکان معصوم را می آراید ، 
 
تار و پود حجاب و متانت در بزرگسالی است . 
 
نهال عشق به حجاب و عفت را از کودکی در دل فرزندانمان بکاریم
 

تا در بزرگی ثمر دهد.



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جملات حکیمانه، جمهوری اسلامی ایران، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

؟؟؟؟!!!!!

به قومی مبتلا شدیم که فکر میکنند

 

خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده!!

 

"بوعلی سینا"



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جملات حکیمانه، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

خدا را برای خدا باید خواست

جوانمردی را دیدیم که در دستی آب داشت و در دستی آتش..

میگفت میروم که آب بر دوزخ ریزم و آتش به میان بهشت کشم...

تا کسی خدا را نه از بیم آتش پرستد و نه از ذوق بهشت..

خدا را برای خدا باید خواست !



:: موضوعات مرتبط: مذهبی، جملات حکیمانه، بدون شرح، ،


جمعه 6 شهريور 1394
ن : mahdi shirkavand

هرگز

هرگز شادي آدمها را از ميزان خنده هايشان نسنجيد

   
 هرگز تنهايي آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نكنيد
 
   
 هرگز تحمل آدمها را از ميزان ايستادگي شان تخمين نزنيد
 
 
هرگز...


:: موضوعات مرتبط: جملات حکیمانه، ،



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان گزارش کار آزمایشگاه و مطالب مختلف span> و آدرس labreportandsubject.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.